• وبلاگ : شگفتي ها.....
  • يادداشت : پايان ..
  • نظرات : 22 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چشم هايم را مي بندم ،سرم را روي زانوهايم مي گذارم و زانوهايم را در آغوش ميگيرم . اشکهايم آرام آرام از زير پلکهايم بيرون مي آيند و بغض گلويم را مي فشارد ، ولي من مثل يک کودک معصوم ، آرام و بي صدا مي گريم . دوباره خاطرات با تو بودن و خوبي هايي را که در حق من کردي در ذهنم مرور مي کنم . بلند ميشوم و ميايستم ، اشکهايم را پاک مي کنم و نفس راحتي ميکشم ، چون ميدانم خوبيهاي تو ، تو را دوباره به من خواهند رسانيد پس آواز مرگ را فراموش خواهم کرد
    سلام عزيز منم اپ كردم منتظرم